loading...
پایگاه قرآنی-فرهنگی دارالقرآن
هاشم اندیشه بازدید : 1675 یکشنبه 11 خرداد 1393 نظرات (1)

عنوان مقاله:
تجلی تولی در سیره وسبک زندگی امام حسین(ع) وزیارت عاشورا
محقق:
هاشم اندیشه
hashem.andisheh@gmail.com



چکیده:
واژه«تولّي» مصدر باب تفعّل و از ريشه «ولي» مشتق شده است.این کلمه حدود هشتاد بار،به همراه مشتقاتش در قرآن (عبدالباقی1374:ذیل کلمه «تولی» )وبیش ازچهار بار در زیارت عاشورا آمده است.تولی به معنای حب ودوستی اولیای الهی است وآن کششي است در درون انسان که وی را به سوی محبوب سوق می دهد. از جستجوی در آیات وبررسی روایات  می توان دریافت که تولی ،عامل جدایی مومنین از کفاروموجب رحمت خدااست ومحکمترين دستگيره ايمان؛ پايه اسلام؛ نشانه خير و نيکي؛ برترين وافضل ترین اعمال می باشد.
تولی در زيارت عاشورابه معنای رسیدن به امام حسین (ع)ورسیدن به خدای حسین (ع)است وبا دوستی امام حسین (ع)واهل بیت (ع) میتوان به مقربان الهی دست یافت.
این مقاله بحث « تجلی تولی در سیره وسبک زندگی امام حسین(ع) وزیارت عاشورا » را مورد بررسی قرار می دهددر ابتدای مقاله به تعریف کلمه« تولّي »در لغت واصطلاح می پردازیم سپس به تولّي از دید قرآن و روایات وآثار وموانع تولّي در قرآن اشاره می کنیم.در انتها از تجلی  « تولّي »در زیارت عاشورا وکسانی که بایدنسبت به آنها  تولّي داشته باشیم سخن به میان می آوریم.



1-    مقدمه:
اسلام مشکل اساسي عشق و محبت را بدين وسيله حل مي‎کند که محبوب و معشوق را خود تعيين مي‎نمايد و اين نيرو و غريزهر ادر انسان به مهار درمي‎آورد.
مطابق اصل تولّي ، انسان کششي در وجود خود به سوي هماهنگي و همرنگي با ديگران (مخصوصاً با قهرمانان) احساس مي‌کند؛ و به همين علّت، به سوي اعمال و صفات آنان جذب مي‌شود.
اين جذب و انجذاب، در برابر افرادي که انسان نسبت به آنها ايمان کامل دارد، بسيار نيرومندتر و جذّابتر است.به همين دليل، ما در اسلام دو اصل به نام «تولّي» و «تبرّي» داريم» که این  حب و بغض ما را، مهار می کنند ومارا به سعادت می رسانند.
در زیارت عاشورا، زائر مي‎آموزد که تا قيامت، ملاک هایی برای فضيلت و رذيلت و حق و باطل وجود دارد که در  صحنة عاشوراتجلی یافته است و می توانداز  اصولی که در این زیارت از جمله اصل تولی وتبری وحب وبغض وجود دارد، راه و روش زيستن را مي‎آموزد. او با تمام وجودش، به اولياي الهي ارادت مي‎ورزد و هيچ سازشي با فرهنگي که مقابل آن‎ها قرار مي‎گيرد، ندارد کسي که دلدادة عاشورا است، هنر عشق ورزيدن را به خوبي مي‎داند، و زيبائي‎هاي زندگي را درک مي‎کند.
2-    تولّي درلغت:
واژه«تولّي» مصدر باب تفعّل و از ريشه «ولي» مشتق شده است.
راغب مي‌گويد: ««ولاء‌» و «تولّي» آن است که دو چيز آن چنان باشند که بين آن دو چيز ديگري فاصله نباشد و به طور استعاره در نزديکي بکار مي‌رود خواه مکاني باشد يا نسبي يا ديني و يا دوستي و ياري کردن و يا در اعتقاد و ايمان»( راغب اصفهاني 1404:  570- 572).
«مقاييس اللغه» نيز اصل «ولي» را از «قرب»و«نزدیکی» دانسته و تعابير ديگر را برخاسته از همين مسئله قرب می داند. (ابن فارس 1404: ‌141- 142 / فيروزآبادي 1419:  1732 / الجوهري 1377: ج 4، 2528).
آنچه از کتب لغت برمي‌آيد حاکي از اين است که تعبير «ولايت» نيز در ابتدا در معناي «قرابت و نزديکي» استعمال مي‌شد، بعد کم‌کم با توجه به سنخيت در معاني همچون سرپرست و اداره کننده امر( قرشي 1376ش: ج7، 250) ،ياري کننده،دوست مهربان و نزديک بکار رفته است. (ابن فارس، همان، 141/ ابن منظور 1988: ج15، 400).
گاه احساس مي‌شود که «تولّي» در معاني به ظاهر متضاد به کار رفته است؛ مثلاً «وليّ الرجل» يعني مرد روي گرداند و پشت کرد( الجوهري، همان ، 2529).
نکته ديگري که قابل تذکر است فرقي است که لغويين بين «ولايت» به فتح «واو» و «ولايت» به کسر «واو» قائل شده‌‌اند مي‌باشد راغب مي‌گويد:
«ولايت به کسر «واو» به معني نصرت است و اما «ولايت» به فتح واو به معني تصدي و صاحب اختياري يک کار است، و گفته شده است که معني هر دو يکي است و حقيقت آن همان تصدي و صاحب اختياري است» (راغب اصفهاني، همان).
3-    تولّي در اصطلاح:
 «كلمه« تولى»به معناى اين است كه كسى را براى پيروى، ولى خود بگيرى»(علامه طباطبایی1377 :ج‏6، 20).
برخی بر این نظرند که:
 ولاء‌ محبت: (يعني اهل بيت،‌ ذوي القرباي پيامبر اکرم اند و مردم توصيه شده اند که نسبت به آنها به طور خاص،‌ زائده بر آنچه اقتضا مي‌کند محبت بورزند و آنها را دوست بدارند) (مطهري 1370ش: ج3، 270).
درجایی دیگر آمده: (تولّي) يعني (حُبُّ في الله) همه مامو ظفيم دوستان خدا را دوست داشته باشيم( مکارم شيرازي و ديگران 1378ش: ج1، 366).
««تولّي»یعنی :دوستی اهل بیت (ع)وپیروی کردن ایشان در اوامر واقتداء نمودن به ایشان در اعمال و اخلاق است»(دستغیب1386:ج2،25).
مشکوري، درکتابش می نویسد:
«تولّي: عبارت از اين است که انسان از لحاظ عاطفي قلب خود را از محبت و علاقه خدا، پيامبران و ائمه معصومين و جانشينان بحق آنها- فقها- و مؤمنين پر کند. و از لحاظ سياسي و اجتماعي سرپرستي رهبري و دوستي حکومت الهي را بپذيرد»( 1361ش: 520).
پس، از معانی فوق می فهمیم که تولی درواقع به معنای « حب فی الله »که شامل محبت به اولیاءالهی مانند انبیاءوائمه معصومین (ع)وجانشینان آنان می شود است.
4-تولّي از ديد قرآن:
قرآن کریم تولی را به گونه های مختلف مطرح می کند:
4-1- تولّي عامل جدايي مومنين از کفار:
قرآن دونوع ولایت را مطرح میکند ولایت« الله» ودیگری ولایت طاغوت، آن کس که در سايه ولايت «الله» قرار گيرد، هجرتش از رذائل به فضائل و از بديها به خوبيها آغاز مي‌گردد؛ زيرا سرمشق او در همه جا صفات جلال و جمال خداست. او به سوي پاکي مي‌رود، چرا که ذات مقدس خدا از هر آلودگي و نقص، پاک و منزّه است. او به سوي رحمت و رأفت، و جود و سخاوت پيش مي‌رود، چرا که ذات خداوند، رحمان و رحيم، و جواد و کريم است؛ و به همين ترتيب، حرکت به سوي فضائل ديگر شروع مي‌شود، چرا که نقطه اميد و مقصد و مقصود و معبود و محبوب، اوست.
درست عکس اين حرکت،‌يعني از فضائل به سوي رذائل از آن کساني است که طاغوت (بتهاي بي شعور و بي خاصيّت و فاقد چشم و گوش و هوش، و همچنين انسانهاي طغيانگر و خودکامه) را وليّ‌خود قرار داده‌اند.
خداوند متعال مي‌‌فرمايد:
«اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»( بقره : 257):«خداوند، وليّ و سرپرست کساني است که ايمان آورده اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوي نور خارج مي‌سازد؛ (اما) کساني که کافر شدند،‌ اولياي آنها طاغوتها هستند که آ‌نها را از نور، به سوي ظلمتها بيرون مي‌برند؛‌ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.»
خدا ولى و سرپرست كسانى است كه بخواهند ايمان آورند، و با لطف و كمك خويش آنان را از تاريكيهاى كفر و گمراهى بيرون مى‏آورد و به نور و هدايت راهنمايى مى‏كند، و يا منظور اين است كه خداوند مؤمنان را از شبهاتى كه در دين براى آنها به وجود مى‏آيد بيرون مى‏برد و به وسيله راه حلهايى كه در اختيارشان مى‏گذارد، آنان را به نور يقين مى‏رساندو كسانى كه بر كفر اصرار ورزند به عكس مؤمنان، اولياى آنها شياطين هستند كه عهده‏دار امور آنان مى‏باشند.و آنان را از نور هدايت و روشنايى به تاريكيهاى جهل و شرك بيرون مى‏برند(طبرسی1405: ج‏1،  334/همان1380: ج‏3،  116/ فیض کاشانی1415:ج‏1، 285/طباطبایی،همان، ج‏2، 527).
در اين آيه، تفاوت خطّ مؤمنان و کافران تبيين شده است؛ مؤمنان، به خدا وابسته‎اند و از صفات جمال و جلال او سرمشق مي‎گيرند؛ و کافران به طاغوت وابسته بوده و اعمال و اخلاق آنها بازتابي از صفات طاغوت است.
در اين آيه،‌خارج شدن از ظلمات به نور، به صورت نتيجه ولايت خداوند بر مؤمنان ذکر شده است، و خروج از نور به سوي ظلمتها از آثار ولايت طاغوت.
نور و ظلمت در اين آيه، معني وسيعي دارد که تمام نيکيها و بديها، خوبيها و زشتيهاو فضائل و رذائل را شامل مي‌شود ( مکارم شيرازي و ديگران، همان،  373- 374).
4-2- تولّي موجب رحمت:
پيوند معنوي و روحاني که بر اساس تولّي و امر به معروف و نهي از منکر و اقامه نماز و اداء زکات و اطاعت خدا و پيامبرش، استوار است؛‌ سبب مي‌شود که مومنان نه تنها در اعمال و رفتار، بلکه در خلق و خوي خويش از يکديگر الهام بگيرند؛ و هر کدام سرمشق براي ديگري می باشند؛ و اگر مي‌خواهند هم رنگ جماعت شوند، بايد هم رنگ اين جماعت شوند، نه جماعتهاي گمراه و منحرفي که بايد رابطه خود را از آنها بريد!
خداوند مي‌فرمايد:
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»( توبه : 71):«مردان و زنان با ايماني ولّي (و يار ياور) يکديگرند؛ امر به معروف و نهي از منکر مي‌کنند؛ نماز را برپامي‌دارند و زکات را مي‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت مي‌کنند بزودي خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مي‌دهند؛ خداوند توانا و حکيم است!»
برخی مفسران در تفسیر این آیه براين نظرند که منظور از اولياء، سرپرستان و ناظر در كارهاست، مسئله امر به معروف از فروعات آن است يعنى ولايت امر و مسئول در كار يكديگر بودن اقتضاء مى‏كند كه همديگر را امر به معروف و نهى از منكر كنند، اقامه نماز كه بهترين رابطه با خدا و دادن زكاة كه بهترين رابطه با انسان و جامعه و اطاعت از خدا و رسول از آثار ايمان است، نتيجه آن كه چنين مردمان به زودى مورد رحمت خدا واقع مى‏شوند، خدا در انجام اين وعده توانا است و اين علت و معلول از آثار حكمت خداست، جامعه‏اى كه اكثريت قاطع آن اين اوصاف را دارد، مورد رحمت خدا و جامعه مترقى است. مردان و زنان  در چنين جامعه‏اى هر يك موضوعيت دارند، به هر حال آيه صريح است در اين كه مؤمنان اعم از مرد و زن در پاكسازى جامعه اسلامى و ايجاد محيط توحيدى بر يكديگر ولايت دارند (طوسی [بی تا]:ج‏5، 258/فیض کاشانی،همان،ج‏2،358/همان،1418:ج‏1،  478/ ابوالفتوح رازی1408: ج‏9،  191 / طبرسی1405: ج‏11، 153/همان،1380: ج‏2،  569/ طبری 1356: ج‏10، 123/ آلوسی1415 :ج‏5،325 / ابن کثیر1419:ج‏4، 154/ سیوطی1404: ج‏3، 256/ میبدی 1371:ج‏4، 171/ طباطبایی،همان، ج‏9، 455/قرشی1377 :ج‏4،  270).
وبرخی براین باورندکه در اين آيه، سخن از پيوند معنوي و روحاني مؤمنان با يکديگر است.
اين در واقع تولی و امر به معروف و نهي از منکر  است که در سرلوحه برنامه‌هاي مومنان- طبق آيه فوق- قرار گرفته، آنها را ملزم مي‌دارد که مراقب اخلاق و اعمال يکديگر باشند؛ و اين خود کمک مؤثري به تهذيب اخلاق و نفوس مي‌کند( مکارم شيرازي و ديگران، همان،‌  373).
4-3- آرامش رواني ازآثارتولی:
یکی ازآثارتولی، آرامش روحی ورواني است  واین به جز با تقواي الهي به دست نمی آید پس هر کس تقواي الهي پیشه کندخداوند نوعي آرامش روحی و رواني به او عطا می کند:
خداوند متعال دراین باره  مي‎فرمايد: «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ* الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ*» (يونس : 63 - 62 ):(آگاه باشيد که دوستان خدا هرگز هيچ ترسي و هيچ حسرت و اندوهي در دل آنها نيست* به حقيقت آنان اهل ايمان و خدا ترسند*.)
در اين كه منظور از «اولياء» خدا چه کسانی هستند؟ چند قول گفته شده:
1-    امام علی (ع)وفرزندانش(ع)وپیروانش هستند(فیض کاشانی1415:ج2،408)؛
2-    آنها كه خداى تعالى توصيفشان فرموده كه سيماى خير و خوبى در آنها است (قرشی1377 :همان،  409) ؛
3-    آنها كه دوستيشان در راه خدا (و براى خدا) است( طبرسی1380:ج‏3 ،80) ؛
4-    آنان كه ايمان آورده و پرهيزكارند، آنان كه واجبات خدا را انجام داده و به دستورات رسول خدا عمل كرده و از محرمات الهى پارسايى دارند، در دنياى زودگذر زهد ورزيده، و بپاداشى كه در نزد خدا دارند مشتاقند، روزى حلال و پاكيزه خدا را بمنظور ادامه زندگى به دست آورده و صرف ميكنند، و منظورشان از كسب مال، فخر فروشى و بخود باليدن و ازدياد مال نيست و از اين رو حقوق واجبه آن را مي پردازند (عروسی حویزی1415: ج‏2، 309) ؛
5-    آنان كه رفتارشان موافق و مطابق با حق است.«الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ» آنان كه خداى يگانه را تصديق داشته و به يگانيش اعتراف دارند، و از نافرمانيهايش نيز پرهيز مي كنند (طبری،همان،ج‏11،91/ طبرسی1405:ج‏11، 322/ ابن کثیر،همان، 242 /آلوسی،همان ،ج‏6،139 /سیوطی،همان، 256/زمخشری 1407:ج‏2،  355/ میبدی ،همان، 310 /بغدادی1415 :ج‏3،  377).

‌4-4- تولّي و ولايت امام علي(ع):
« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ*وَ مَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُونَ* ‏»(مائده:55-56):( ولىّ امر و ياور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى خواهند بود كه نماز به پا داشته و به فقرا در حال ركوع زكات مى‏دهند*و هر كس كه خدا و رسول و اهل ايمان را ولىّ و فرمانرواى خود داند (فيروز است) كه تنها لشكر خدا فاتح و غالب خواهد بود*).
 در روايات فراواني که از طريق شيعه و اهل سنّت در منابع معروف اسلامي آمده است،که آيه پنجاه وپنج مائده تطبيق بر امام علي(ع) شده است(طوسی، همان،ج‏3،  559/ فرات كوفي1410:  124/ طبری ،همان، ج‏2،  411/ فخررازی1420 :ج‏12،  383/زمخشری،همان، ج‏1، 649/ فیض کاشانی1415:ج‏2،44/همان،1418:ج‏1،  281/ ابوالفتوح رازی،همان، ج‏7،  19 / طبرسی1405: ج‏7، 88/همان،1380: ج‏2، 90/ آلوسی،همان،ج‏3،333 / ابن کثیر،همان،ج‏3، 125/ سیوطی،همان، ج‏2، 293/ میبدی ،همان،ج‏3، 149).
اما مفسران درباره آیه پنجاه وشش مائده چنین نظر می دهند:
طبرسی می گوید:« «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» آنان كه خدا را اطاعت و امر پيامبر را پيروى و مردم مؤمن را دوستى و يارى كنند.
«فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» حسن گويد: يعنى لشكر خدا و به قولى يعنى انصار خدا، بر دشمنان غالب و پيروزند»(1405:همان،91/ ابوالفتوح رازی،همان،  35).
برخی براین باورند:که منظوراز« يَتَوَلَّ»اطاعت از خداو پیامبرش ویاری مومنان است یا دوستدار آنها باشد(طوسی، همان،ج‏3، 565 / ابن کثیر ،همان، 127).
برخی براین نظرند: که این آیه در پاسخ وردیهودیان زمان پیامبر(ص) می باشد(طبری ،همان، ج6،187/فیض کاشانی1415:همان،46).
تولی به عنوان یک اصل قرآني و اسلامي، در تمام مسايل زندگي انسان تأثير مستقيم دارد اعم از مسائل فردي و اجتماعي و دنيايي و آخرتي. و از جمله در مسائل اخلاقي که مورد بحث ما است، نيز اثر فوق العاده‎اي دارد.
مؤمنان را مي‎سازد؛ آنها را تهذيب مي‎کند؛ و به آنها تعليم مي‎دهد که در هر قدم، نيکان و پاکان مخصوصاً پيامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) را اسوه و قدوه و سرمشق خود قرار دهند؛ و اين از گامهاي مؤثّر براي وصول به هدف آفرينش انسان يعني تهذيب نفس و پرورش فضائل اخلاقي است
خداوند متعال مي‎فرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ»  (توبه :119): (اي کساني که ايمان آورده‎ايد تقواي الهي پيشه کنيد و (هميشه) با صادقان باشيد!»
در اين آيه، قرآن مجيد همة مؤمنان را مخاطب ساخته است.
در حقيقت جملة دوم در آية شريفه (وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ) تکميل جملة اوّل (اتَّقُواْ اللّهَ) است. آري! براي پيمودن راه تقوا و پرهيزکاري، و پاکي ظاهر و باطن بايد همراه و همگام صادقان بود و در ساية آنها قدم برداشت.
در رواياتی که از طريق شيعه و اهل سنّت در کتب معروف اسلامي آمده است، اين آيه تطبيق بر علي(ع) يا همة اهل بيت(ع) شده است.
در يکي از اين احاديث مي‎خوانيم که بعد از نزول آية فوق، سلمان فارسي از پيامبر اکرم(ص) پرسيد: آيا اين آيه عام است يا خاص؟ پيامبر(ص) فرمود: «اَمّا الْمأمُورُونَ فَعامّةُ الْمؤمِنينَ، وَ اَمَّا الصّادِقُونَ فَخاصَةُ اَخي عَلِيُّ وَ اَوْصِيائُهُ مِنْ بَعْدِهِ اِلَي يَوْمِ الْقِيامَةِ»؛ مأموران به اين آيه، همة مؤمنانند، و امّا صادقان، خصوص برادرم علي(ع) و اوصياي بعد از او تا روز قيامت هستند!» (فیض کاشانی1418:ج‏1،  498/بحرانی1416 :ج‏2،  864/ فرات كوفي، همان،175 /عروسی حویزی،همان،  281 /سیوطی،همان، 290/آلوسی، همان ،ج‏6، 44/ ثعلبی 1422:ج‏6،  44/ مکارم شيرازي و ديگران، همان،374 ).
بديهي است اين همراهي و همگامي با علي(ع) و اوصياي او که تا روز قيامت تداوم دارد براي تمسّک به رهبري آنها و اقتدا در عمل و اخلاق و هدايت است (مکارم شيرازي و ديگران، همان،375).
از مجموع آنچه در آيات بالا آمد که بخشي از آيات تولّي و تبرّي است به خوبي استفاده مي‎شود که مسألة پيوند با ذات پاک خداوند و اولياء الله، و بريدن از ظالمان و فاسدان و طاغوتها، و در يک کلمه «حبّ في الله و بغض في الله» از اساسي‎ترين و اصولي‎ترين تعليمات قرآن است، که اثر عميقي در مسائل اخلاقي دارد.
4-5- موانع تولي در آيات:
الف- دوستي باظالمان:
دوستی با دشمنان ودوستان خدا هم زمان معنا ندارد وتولی حقیقی چنین نیست:
خداوند متعال مي‎فرمايد: «وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ»( هود :113): (و شما مومنان هرگز نبايد با ظالمان همدست و دوست باشيد و گرنه آتش کيفر آنان در شما هم قرار خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ دوستي نخواهيد يافت و هرگز کسي ياري شما نخواهد کرد.)
در تفسیر این آیه نظرات متفاوتی بیان شده :
« «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا» ابن عباس گفته: در هيچ امرى از امور دين خود بسوى مشركين متمايل نشويد. و سدى و ابن زيد گفته‏اند: يعنى با ستمكاران چاپلوسى نكنيد، و از قاضى نقل شده كه گفته است: ركون بسوى ظالمين كه در اين آيه از آن نهى شده آن است كه كسى در ستم و ظلم آنها شركت كند و از كار آنها اظهار رضايت نمايد يا اظهار دوستى و محبت آنها را بكند، و اما اگر كسى از روى تقيه و دفع شرّشان بنزد آنها برود و آميزش و مخالطت با ايشان كند جايز است. و نزديك به همين معنى از ائمه اطهار عليهم السلام روايت شده كه فرموده‏اند «ركون با ظالمان»به معناى دوستى و خير خواهى و فرمانبردارى آنها است.
 «فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ» يعنى دچار عذاب دوزخ خواهيد شد، و به جز خدا ياورى نداريد كه عذاب را از شما دور سازد.«ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ» و در دنيا نيز بر دشمنان خود يارى نشويد، يعنى بر آنها پيروز نشويد زيرا نصرت و يارى خدا هم نوعى ثواب و پاداش است كه مخصوص فرمانبرداران و اهل طاعت است»(طبرسی 1405:ج‏12، 140 / طبری ،همان، ج‏12، 76/ ابوالفتوح رازی،همان،ج‏10،  346)

ب- دوستي با يهوديان و مسيحيان:
کسي که گوش به فرمان خداست و دوست و فرمانبردار خداست عملي بر خلاف فرموده خدا انجام نمي‎دهد واگر با خدا دوست است با دشمن خدا نمي‎تواند دوست باشدچون دشمن خدا هدايت نخواهد شد:
خداوند متعال مي‎فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»( مائده : 51 ):(اي اهل ايمان، يهود و نصارا را به دوستي مگيريد، آنان بعضي دوست دار بعضي ديگرند و هر که از شما مومنان با آنان دوستي کند به حقيقت از آنها خواهد بود و همانا خدا ستمگران را هدايت نخواهد نمود.)
طبرسی در تفسیر این آیه می گوید:«خداى سبحان مؤمنان را نهى كرده است از اين كه يهود و نصارا را دوست و هم‏پيمان خود بگيرند و از راه دوستى از آنها كمك بخواهند و يا به آنان كمك كنند.
سپس علت اين نهى را بيان كرده و مى‏فرمايد:« بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» يعنى يهود و نصارى به علت كافر بودنشان يكديگر را حمايت و يارى مى‏كنند.
«وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» كسانى از شما كه آنان را دوستان خود بدانند و از آنها كمك بخواهند در زمره آنهايند و حكم آنها را دارند. اين تعبير تأكيدى است از جانب خداوند بر وجوب اجتناب از مخالف در دين، چنان كه در حديث آمده است:
(لا تراءا ناراهما)يعنى آتش مؤمن به آتش مشرك نظر نمى‏كند، [كنايه از اين كه آنها در يك جا منزل نمى‏كنند].
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ خداوند مردمى را كه به خاطر دوستى با كافران به خود ستم كرده‏اند هدايت نمى‏كند و آنها را خوار و از الطاف خويش محروم مى‏كند»(1380:ج2،86 / ابن کثیر،همان، 120/ ثعلبی ،همان،ج4،  75)

5- تولي از ديد روايات:
اسلام مشکل اساسي عشق و محبت را بدين وسيله حل مي‎کند که محبوب و معشوق را خود تعيين مي‎نمايد و اين نيرو و غريزه را به مهار درمي‎آوردو نمي‎گذارد دنبال هر چيزي برود و هر که را خواست، دوست بدارد. اسلام خود، اشخاص دوست داشتني را معرفي مي‌کند وليست آنها را در اختيار پيروانش قرار مي‎دهد، لذا کسي که پيرو اسلام است، حب و بغض او مهار شده است و نمي‎تواند هرکس را دوست بدارد و به هر چيزي عشق بورزد، بلکه بايد منحصرا حب و بغضش براي خدا باشد. که در روايات متعددي به آن اشاره شده است و ما به برخي از آنها اشاره مي‎کنيم:
5-1- محکمترين دستگيره ايمان:
تولي در اسلام به قدري با اهميت تلقي شده است که از آن به عنوان محکمترين دستگيره ايمان ياد شده است.
از امام صادق(ع) نقل شده روزي پيامبر (ص) به يارانش فرمود: «ايُّ عُرَي الايمان اَوْثَقُ؟ فَقالُوا: اَللهُ وَ رَسُولُهُ اَعْلَمُ وَ قالَ بَعْضُهُمْ الصَّلَوةُ، وَ‌ قالَ بَعْضُهُمْ الْزَّکاةُ، وَ قالَ بَعْضُهُمْ اَلصِّيامُ، وَ قالَ بَعْضُهُمْ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ، وَ قالَ بَعْضَهُمْ الْجِهادُ، فَقالَ رَسُولُ الله(ص) لِکُلِّ ما قُلْتُمُ فَضْلُ وَ لَيْسَ بِهِ، وَ لکِنْ اَوْثَقُ عُرَي الْأيمانِ الْحُبُّ فِي اللهِ وَ الْبُعْضُ فِي اللهِ وَ تَوَلِّي اَوْلِياءِ اللهِ وَ التَبرَّي مِنْ اَعْداءِ اللهِ»( کليني 1381: ج2، 125).
«کداميک از دستگيره‎هاي ايمان محکمتر و مطمئن‎تر است؟ ياران عرض کردند خدا و رسولش آگاهتر است، و بعضي گفتند نماز، و بعضي گفتند زکات و بعضي روزه، و بعضي حج و عمره، و بعضي جهاد! رسول خدا(ص) فرمود: همة آنچه را گفتيد داراي فضيلت است ولي پاسخ سؤال من نيست؛ محکمترين و مطمئن‎ترين دستگيره‎هاي ايمان، دوستي براي خدا و دشمني براي خداست، و دوست داشتن اولياء الله و تبرّي از دشمنان خدا».
پيغمبر اکرم(ص) نخست با اين سؤال مهم، افکار مخاطبان را در اين مسألة سرنوشت ساز به جنب و جوش درآورد ـ و اين کاري بود که پيامبر(ص) گاه قبل از القاء مسايل مهم انجام مي‎داد ـ گروهي اظهار بي‎اطّلاعي کردند، و گروهي با شمردن يکي از ارکان مهم اسلام پاسخ گفتند؛ ولي پيامبر(ص)‌در عين تأکيد بر اهمّيّت آن برنامه‎هاي مهمّ اسلامي، سخنان آنها را نفي کرد، سپس افزود: مطمئن‎ترين دستگيرة ايمان، حبّ في الله و بغض في الله است!
تعبير به «دستگيره» در اينجا گويا اشاره به اين است که مردم براي وصول به مقام قرب الي الله، بايد به وسيله‎اي چنگ بزنند و بالا بروند، که از همه مهمتر و مطمئن‎تر، دستگيرة حبّ في الله و بغض في الله است.
اين به خاطر آن است که پيوند محبّت با دوستان خدا و اقتدا و تأسّي به اولياء عاملي است براي حرکت در تمام زمينه‎هاي اعمال خير و صفات نيک.
بنابراين، با احياء اين اصل، اصول ديگر نيز زنده مي‎شود؛ و با ترک اين اصل، بقيّه تضعيف يا نابود مي‎گردد(مکارم شيرازي و ديگران، همان، 378-377).
5-2- تولی،برترين وافضل اعمال:
 محکمترين پيوند در ميان انسانها، پيوندِ مکتبي است، که سبب همگوني در اخلاق و رفتارهاي انساني مي‌شود؛ بديهي است آنها که يکديگر را به خاطر خدا دوست دارند، صفات و افعال خدا پسندانه را در يکديگر مي‎بينند، و همين حبّ في الله و بغض في الله گام مؤثّري براي تربيت نفوس آنها است .
در حديثي پيغمبر اکرم(ص) فرمود: «لَو اَنَّ عَبْدَيْنِ تَحابّا فِي اللهِ اَحَدُهُما بِالْمَشْرِقِ وَ الآخَرُ بِالْمَغْربِ لَجَمَعَ اللهُ بَيْنَهُما يَوْمَ القِيامَةِ وَ قالَ النَّبِيُّ(ص) اَفُضَلُ الأعَمالِ اَلْحُبُّ فِي اللهِ وَ الْبُغْضُ فِي الله»( مجلسي1403:ج66،252/ کليني، همان) «اگر دو بنده (از بندگان خدا) يکديگر را به خاطر خدا دوست دارند، يکي در مشرق باشد و ديگري در مغرب، خداوند آن دو را در قيامت در بهشت کنار هم قرار مي‎دهد، و فرمود: برترين اعمال حبّ في الله و بغض في الله است.»
یادر حديث قدسي آمده خداوند به موسي(ع) فرمود: «هَلْ عَمِلْتَ لِي عَمَلاً؟! قالَ صَلَّيْتُ لَکَ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقُتُ وَ ذَکَرْتُ لَکَ، قالَ اللهُ تَبارکَ وَ تَعالي، وَ اَمَّا الصَّلَوةْ فَلَکَ بُرهانٌ، وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ. وَ الذِّکُرْ نُورُ، فَاَيُّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِي؟! قالَ مُوْسي: دُلَّنِي عَلَي العَمَلِ الَّذي هُوَ لَکَ، قالَ يا مُوسي هَلْ و الَيْتَ لِي وَلِيْاً وَ هَلْ عادَيْتَ لي عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسي اِنَّ اَفْضَلَ الأعْمالِ اَلْحُبُّ فِي اللهِ وَ اَلْبُغْضُ فِي اللهِ»( مجلسي،همان)آيا هرگز عملي براي من انجام داده‎اي؟ موسي عرض کرد: آري! براي تو نماز خوانده‎ام،‌روزه گرفته‎ام، انفاق کرده ام و به ياد تو بوده ام؛ فرمود: امّا نماز براي تو نشانة (ايمان) است، و روزه سپر آتش، و انفاق سايه اي در محشر، و ذکر خدا نور است؛ کدام عمل را براي من به جا آورده اي اي موسي! عرض کرد خداوندا! خودت مرا در اين مورد راهنماي فرما! فرمود: آيا هرگز به خاطر من کسي را دوست داشته‎اي، و به خاطر من کسي را دشمن داشته‎اي؟ (در اينجا بود که) موسي(ع) دانست برترين اعمال حبّ في الله و بغض في الله (دوستي براي خدا و دشمني براي خدا) است.»
دربرخی روایات ازتولی به عنوان بزرگترين شعبه هاي ايمان واز دوست خدا به عنوان برگزيده خدانام برده شده است.
در حديثي از امام باقر(ع) مي‎خوانيم که رسول خدا(ص) فرمود: «وُدُّ الْمُؤْمِنِ لِلْمُؤْمِنِ فِي اللهِ مِنْ اَعْظَمِ شُعَبِ الأيمانِ، اَلا وَ مَنْ اَحَبَّ فِي اللهِ وَ اَبْغَضَ فِي اللهِ وَ اَعْطي فِي اللهِ وَ مَنَعَ فِي اللهِ فُهُوَ مِنْ اَصْفِياءِ اللهِ» (همان،240) «محبت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگترين شاخه‎هاي ايمان است؛ آگاه باشيد که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا خودداري از بخشش کند، او از برگزيدگان خداست!»
دربرخی روایات از تولی وتبری با عنوان ايمان کامل،یاد شده:
امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ اَحَبَّ للهِ وَ اَبْغَضَ لِلّهِ وَ اَعْطي لِلّهِ وَ مَنَعَ لِلّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَ إِيمانُهُ» (کليني،همان)«کسي که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، و به خاطر خدا ببخشد، و به خاطر خدا ترک بخشش کند، او از کساني است که ايمانش کامل شده است!»
5-3- پايه اسلام:
تولی و اقتدا به اولياء الله سبب احياء ساير برنامه‎هاي ديني و مسايل عبادي و فردي و اجتماعي است؛ و اين اشارة روشني به تاثير مسألة ولايت در امر تهذيب نفوس و تحصيل مکارم اخلاق مي‎باشد .
در حديثي که يار وفادار امام باقر(ع) «زُراره» از آن حضرت نقل کرده، مي‎خوانيم:
«بُنِيَ الاِسْلامُ عَلي خَمْسَةِ اَشْياء، عَلَي الصَّلَوةِ وَ‌ الزَّکاةِ وَ‌الْحَجِّ و الصَّوم وَ‌ الْولايةِ،‌قال زُرارَةُ: فَقُلْتُ: وَ اَيُّ شَيْءٍ مِنْ‌ ذلِکَ اَفْضَلُ؟ فَقالَ: اَلْوِلايَةُ اَفْضَلُ لِأَنَّها مِفْتاحُهُنَّ وَ الْوالي هُوَ الدَّليلُ عَلَيْهِنَّ» (کليني، همان، 18).
 «اسلام بر پنج پايه بنا شده، بر نماز و زکات و حج و روزه و ولايت (رهبري معصومين)، زراره مي‎گويد: عرض کردم: کداميک از اينها افضل است؟ فرمود: ولايت افضل است، زيرا کليد همة آنها است، و والي و رهبر الهي راهنما به سوي چهار اصل ديگر است.»
5-4- تولی،نشانه خير و نيکي:
هر انساني از نظر اخلاقی و صفات انساني در روزرستاخيز، با کساني خواهد بود که به آنها عشق مي‎ورزد و پيوند محبت دارد؛ و اين نشان مي‎دهد که مسألة «تولی» در مباحث اخلاقي مهم است.
در حديثي از امام صادق(ع) مي‎خوانيم که خطاب به يکي از يارانش به نام جابر کرد و فرمود: «اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ اَنَّ فيکَ خَيْرا فَانْظُرْ اِلي قَلْبِکَ فَاِنْ کانَ يُحِبُّ اَهْلَ طاعَةِ اللهِ وَ يُبْغِضُ اَهْلَ مَعْصِيَتِهِ، فَفيکَ خَيْرُ، وَ اللهُ يُحِبُّکَ؛ وَ اِنْ کانَ يُبْغِضُ اَهْلَ طاعَةِ اللهِ وَ يُحِبُّ اَهْلَ مَعْصِيَتِهُ، فَلَيْسَ فيکَ خَيْرٌ، وَ اللهُ يُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ» (همان، 126)  «هرگاه بخواهي بداني در تو خير و نيکي وجود دارد يا نه؟ نگاهي به قلبت کن! اگر اهل اطاعت الهي را دوست مي‎دارد و اهل معصيت را دشمن مي‎شمرد، تو انسان خوبي هستي، و خدا تو را دوست دارد؛ و اگر اهل اطاعت الهي را دشمن مي‎دارد و اهل معصيتش را دوست مي‎دارد، نيکي در تو نيست، و خدا تو را دشمن مي‎دارد؛ و انسان با کسي است که او را دوست مي‎دارد!»
جملة «وَ اَلْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ» اشارة لطيفي به اين واقعيّت است که هر انساني از نظر خطّ و ربط اجتماعي و خلق و خو و صفات انساني و همچنين سرنوشت نهايي در روز رستاخيز، با کساني خواهد بود که به آنها عشق مي‎ورزد و پيوند محبت دارد؛ و اين نشان مي‎دهد که مسألة «ولايت» در مباحث اخلاقي سرنوشت ساز است (مکارم شيرازي و ديگران، همان،‌378).
5-5- ورود به بهشت بدون حساب:
دربرخی روایات  از ورود بدون حساب به بهشت محبان الهی سخن به میان آمده است:
در حديثي از امام علي بن الحسين(ع) مي‎خوانيم: «اِذا جَمَعَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اَلْأوَّلينَ وَ الْآخِرينَ قامَ مُنادٍ فَنادي يُسْمِعُ الْناسَ فَيَقُولُ: اَيْنَ الْمُتَحابُّونَ فِي اللهِ قالَ: فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ فَيُقالُ لَهُمْ اِذْهَبُوا اِلَي الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسابٍ قالَ: فَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَةُ فَيَقُولُوَن اِلَي اَيْنَ؟ فَيَقُولُونَ اِلَي الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسابٍ! قالَ فَيَقُولُونَ فَاَيُّ ضَرْبٍ اَنْتُمْ مِنَ النّاسِ؟ فَيَقُولُونَ نَحْنُ الْمتَحابُّون فِي اللهِ، قالَ فَيقُولُونَ وَ اَيُّ شَيءٍ کانَتْ اَعْمالُکُمْ؟ قالُوا کُنّا نُحِبّ فِي اللهِ وَ نُبْغِضُ فِي اللهِ، قالَ فَيَقُولُونَ نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلينَ!( کليني، همان) هنگامي که خداوند متعال اقوام اوّلين و آخرين را (در قيامت) جمع کند، ندا دهنده‎اي ندا مي‎دهد، به گونه اي که به گوش همة مردم برسد، مي‎گويد کجا هستند آنهايي که به خاطر خدا همديگر را دوست داشتند، فرمود در اين هنگام گروهي از مردم بر مي‎خيزند و به آنها گفته مي‌شود ، بدون حساب به سوي بهشت برويد! فرمود: در اين موقع فرشتگان الهي از آنها استقبال مي‌کنند، ‌مي‎گويند: به کجا مي‎رويد؟ مي‎گويند: به بهشت بدون حساب! مي‎گويند: شما از کدام گروه مردم هستيد؟ مي‎گويند: ما کساني هستيم که به خاطر خدا يکديگر را دوست مي‎داشتيم، مي‎گويند:‌ اعمال شما چه بود؟ مي‎گويند: ما به خاطر خدا گروهي را دوست مي‎داشتيم و به خاطر خدا گروهي را دشمن مي‎داشتيم، فرشتگان مي‎گويند: چه خوب است پاداش عمل کنندگان!»
تعبير «نِعْمَ اَجْرُ الْعامِليِنَ» نشان مي‎دهد که محبت با اولياء الله و دشمني با اعداء الله سرچشمة اعمال نيک و پرهيز از اعمال بد است (مکارم شيرازي و ديگران،همان،‌379).
5-6- حالت دوستان خدا در قيامت:
دربرخی روایات حالت دوستان خدا در قيامت وصف شده است:
در حديثي از پيغمبر اکرم(ص) چنين آمده است: «اِنَّ حَولَ الْعَرْشِ مَنابِرٌ مِنْ نُورٍ عَلَيْها قومٌ لِباسُهُمْ وَ وُجُوهُهُمْ نُورُ ليْسُوا بِأنْبياءٍ يَغْبِطُهُمُ الأنْبياءُ وَ الشُّهداءُ قالُوا يا رَسُولَ الله حَلِّ لَنا قالَ: هُمْ الْمُتَحابُّونَ فِي اللهِ وَ الْمُتَجالِسُونَ فِي اللهِ وَ الْمُتَزاوِرُون فِي اللهِ»(مجلسي، همان، 352 / کليني، همان، 125-124) «در اطراف عرش الهي منبرهايي از نور است که بر آنها گروهي هستند که لباسها و صورتهايشان از نور است؛ آنها پيامبر نيستند ولي پيامبران و شهداء به حال آنها غطبه مي‎خورند! عرض کردند: اي رسول خدا! اين مسأله را براي ما حل کن (آنها چه کساني هستند؟) فرمود: آنها کساني هستند که به خاطر خدا يکديگر را دوست دارند و براي خدا با يکديگر مجالست مي‌کنند، و براي خدا به ديدار هم مي‎روند!»
5-7-  تولاّي امام علي(ع) به پيامبر(ص):
علي(ع) نيز پيامبر(ص) را مقتدا و پيشواي خود قرار داده بود و سايه به ساية او حرکت مي‎کرد؛ و اين مقتداي بزگوار هر روز درس تازه‎اي به علي(ع) مي‎آموخت و چهرة نويني از اخلاق انساني را به او نشان مي‎داد.
آنجا که پيامبر(ص) و علي(ع) در آغاز کارشان در برنامة سير الي الله نياز به پيشوا و مقتدا داشته باشند، تکليف ديگران پيداست.
در خطبة قاصعه تعبير جالبي دربارة پيغمبر اکرم(ص) و علي(ع) ديده مي‎شود؛
 امام علي(ع) مي‎فرمايد: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ(ص) مِنْ لَدُنْ اَنْ کانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ‌ مَلائِکِتِه يَسْلُکُ بِهِ طَريقَ الْمَکارِمِ، وَ مَحاسِنَ اَخْلاقِ الْعالَمِ، لَيْلَهُ وَ نَهارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ اَتَّبِعُهُ اِتِّباعَ الْفَصِيلِ اَثَرَ اُمَّهِ يَرْفَعُ لي في کِلِّ‌ يَوْمٍ مِنْ اَخْلاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُني بِالْاِقْتِداءِ بِهِ»( سيد رضي 1379: خطبه192) .
«از همان زمان که رسول خدا(ص) از شير باز گرفته شد، خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگان خويش را مأمور ساخت تا شب و روز او را به راههاي مکارم اخلاق و صفات خوب انساني سوق دهد؛ و من (هنگامي که به حدّ رشد رسيدم نيز) همچون سايه به دنبال آن حضرت حرکت مي‎کردم، و او هر روز نکتة تازه‎اي از اخلاق نيک خود را براي من آشکار مي‎ساخت؛ و به من فرمان مي‎داد تا به او اقتدا کنم.»
اين حديث شريف که بخشي از خطبة قاصعه را تشکيل مي‎دهد،‌ اين حقيقت را روشن مي‎سازد که حتّي پيغمبر گرامي اسلام در آغاز کارش مقتدا و پيشوايي داشته که بزرگترين فرشتگان الهي بوده است.
5-8- اجروپاداش تولي
در مسأله تولّي شيعه و سنّي با يکديگر اختلاف نظر ندارند ودرکتب اهل سنت،منصفان آنها روایات مربوط به تولّي و اجروپاداش آنرا نقل می کنند و ما هم به برخی از آنها اشاره می کنیم:
در برخی روایات مرگ محب اهل بیت (ع) برابر شهادت به شمار آمده است:
پيامبر اکرم(ص) فرمود: «مَنْ ماتَ عَلي حُبِّ ال مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً» (فخر رازي[ بی تا] : ج27، 166)
(هرکس که بر دوستي آل محمّد مرد، شهيد مرده است).
امام علي مي‎فرمايد:
«فَإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَي فِرَاشِهِ وَهُوَ عَلَي مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ مَاتَ شَهِيداً، وَوَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللهِ، واسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَي مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ، وَقَامَتِ النِّيَّةُ مَقَامَ إِصْلاَتِهِ لِسَيْفِهِ»( سیدرضی،همان،خطبه 232)(هرکه از شما بر خوابگاهش بميرد در حالي که به حقّ خداي خود و رسولش و اهل بيت او آشنا باشد، شهيد مرده است و پاداشش با خداست و سزاوار پاداش اعمال شايسته اي است که در انديشه داشته و اين انديشه همچون شمشير نتيجة کشيدن اوست.)
دربعضی روایات حب اهل بیت (ع) همراه باآمرزش گناهان است:
پيامبر اکرم فرمود: «اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلي حُبَّ الِ مُحَمَّدٍ ماتَ مَغْفوراً لَهُ»( فخر رازي، همان) (هرکس که بر دوستي آل محّمد مرد، آمرزيده مرده است.)
وهمچنین در برخی روایات دوستدار اهل بیت (ع) برابر بافرد توبه کار به شمار آمده است:
پيامبر اکرم(ص) فرمود: «اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلي حُبِّ الِ مُحَمَّدٍ ماتَ تائِباً»( همان) (هرکس که بر دوستي آل محمد مرد، توبه کار مرده است.)
در برخی روایات  ازحب اهل بیت (ع) با عنوان ايمان کامل یادشده است :
پيامبر اکرم فرمودند: «اَلا وَ مَن ماتَ عَلي حُبِّ الَ مُحَمَّدٍ ماتَ مُومِناً مُستَکمِلَ الايمانِ»( همان) (هرکس که بر دوستي آل محمد مرد، مومن و با ايمان کامل مرده است.)
از احاديث بالا استفاده مي‎شود که در اسلام حساب مهمّي براي ولايت و حب في الله وبغض في الله باز شده است؛ تا آنجا که به عنوان افضل اعمال، و نشانة کمال ايمان، و برتر از نماز و روزه و حجّ و جهاد، و انفاق في سبيل الله معرّفي شده و صاحبان اين صفت، پيشگامان در بهشتند، و مقاماتي دارند که انبياء و شهداء به حال آنها غبطه مي‎خورند.
اين تعبيرات، پرده از نقش مهمّ مسألة ولايت و تولّي و تبري، در تمام برنامه هاي ديني و الهي برمي‎دارد؛ دليل آن هم روشن است؛ زيرا انسان پيشوايان بزرگ را به خاطر ايمان و تقوا و فضائل اخلاقي و اعمال صالحه ديگر،‌دوست مي‎دارد؛ با اين حال، چگونه ممکن است به آنان تأسّي نکند، و همگام و همدل و همرنگ نشود!
اين همان است که علماي اخلاق از آن به عنوان يک اصل اساسي در تهذيب نفوس ياد کرده‎اند؛ و پيروي و اقتدا کردن به انسان کاملي را شرط موفقيّت در سير و سلوک الي الله مي‎دانند( مکارم شيرازي و ديگران،همان، 381).
6- تولي در زيارت عاشورا
6-1-دوستي با امام حسين عليه السلام و ائمه تولّي است (تولی اول زیارت):
«يا اَبا عَبْدِالله! اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَي الله وَ اِلي رَسُولِه وَ اِلي اَميرِالْمُؤمِنين وَ اِلي فاطِمَةَ وَ اِلي الْحَسَنِ وَ اِلَيْکَ بمُوالاتِکَ»
(اي ابا عبد الله با دوستي تو به خدا و اميرمومنان و فاطمه و حسن و نيز شما، تقرب مي‎يابم.)
اين فراز از زيارت، مي‎آموزد که حسين(ع) وسيله‎اي براي رسيدن به قرب الهي است(مصدقيان 1383: 93).
با دوستي حسين(ع) و محبت او مي‎توان به مقربان الهي، دست يافت. طي کردن مسير الهي، در اختيار خود انسان است و آدمي بايد پله پله، آن را طي کند و تا مقام خداوندگاري (نه خداوندي) پيش رود. و تنها مقام بندگي است که انسان را به آن مقام مي‎رساند.
در ساية ولايت، اين مرحله، زودتر و بهتر طي مي‎شود و آدمي، در اين راه پر خطر، به انحراف و کژي، کشيده نمي‎شود.
6-2-نزديکي به خدا، با دوستي اهل بيت(ع) (تولی دوم زیارت):
«اَتَقَرَّبُ اِلي الله بِمُوالاتِکُم وَ مُوالاتِ وَ ليّکُم»: (و با دوستي شما و دوستانتان به حضرت حق، تقرب مي‎جويم.)
آدمي، با ولايت و محبت اهل بيت(ع)، مي‎تواند خود را به ايشان، نزديک کند. اين محبت، مقدمه‎اي است براي پيوند با ايشان و اين پيوند، باعث مي‎شود که آدمي بتواند از وجود و سخن آنان بهره‎مند شود.
6-3-دوستي با دوستان اهل بيت (ع) تولي است (تولی سوم زیارت):
«يا اَبا عَبْدِالله! اِنّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ و ... وَليٌ لِمَنْ والاکُمْ..»
«يا ابا عبد الله من با تمام وجودم با دوستان شما در صلح و سازشم... و با دوستداران شما دوستم.»
در اين فراز، زائر مي‎آموزد که تا قيامت، ملاک فضيلت و رذيلت و حق و باطل، صحنة عاشورا است و از اين فراز، راه و روش زيستن را مي‎آموزد. او با تمام وجودش، به اولياي الهي ارادت مي‎ورزد و هيچ سازشي با فرهنگي که مقابل آن‎ها قرار مي‎گيرد، ندارد کسي که دلدادة عاشورا است، هنر عشق ورزيدن را به خوبي مي‎داند، و زيبائي‎هاي زندگي را درک مي‎کند؛ و مي‎داند با چه کسي بايد نرد عشق باخت و با چه کسي نبايد!
زائر، با تمام وجود، شيفتة خوبي‎هاست و تمام وجودش، در راه بندگي خدا است(همان،  55).
اهل سنت، نقل کرده‎اند که جملة مورد بحث، از سخنان پيامبر(ص) است که به علي(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسين(ع) مي‎فرمودند: «اِنّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ وَ حَرْبُ لِمَنْ حارَبْتُمْ»(ترمذي محمد بن عيسي [بی تا]: ج 5،  387).
6-4-قرب به خدا با تولاي ائمه (تولی انتهای زیارت):
«اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ في هَذا الْيَومِ وَ في مَوْقِفي هَذا... و بِالْمُوالاتِ لِنَبيِّکَ وَ آلِ نبيِّکَ»: (خدايا امروز و در اين جا و در تمام زندگيم با دوستي پيامبر تو و آل او، به تو تقرب مي‎جويم.)
اگر کسي بخواهد بداند که نشان دوستي چيست، نشانش آنست که هر چه دوست تو دوست دارد، تو دوست داشته باش و هر چه او دشمن دارد، دشمن داشته باش، اصل دوستي اينست. اما آنچه اهميت دارد اين است که اين مهر و خشم، در جهت صحيح حرکت کند. و با بدان، بد و با خوبان، خوب باشد. زيرا وقتي آدمي به بدي‎ها گرايش يافت، با بدان همخو و همسو مي‎شود و اگر به خوبي‎ها گرايش يافت به سوي خوبان متمايل مي‎شود .
نتيجة اين خشم و تنفر، مهر و رحمت است؛ رحمت براي خويش و براي اطرافيان(مصدقيان، همان،  138).
نتيجة:
1-    از جستجوی در آیات می توان دریافت که تولی ؛عامل جدایی مومنین از کفاروموجب رحمت خداوآرامش روحی وروانی است.
2-    بابررسی روایات  می توان به این نکات رسید که تولی: محکمترين دستگيره ايمان؛ پايه اسلام؛ نشانه خير و نيکي؛ برترين وافضل ترین اعمال می باشد.
3-    طبق آیات قرآن ،موانع فرا روی  تولی عبارتند از: دوستی باظالمان؛ دوستی با یهودیان ومسیحیان.
4-    تولی در زيارت عاشورابه معنای رسیدن به امام حسین (ع)ورسیدن به خدای حسین (ع)است وبا دوستی امام حسین (ع)واهل بیت (ع) میتوان به مقربان الهی دست یافت.
منابع:
* قرآن کريم، ترجمه: مهدی الهی قمشه‌ای(1386)،قم،چاپخانه بزرگ قرآن کريم.
1-    آلوسی، ابوالفضل محمود(1415)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني،بیروت، دار احياء التراث العربي.
2-    ابن فارس، احمد(1404ق) ، معجم مقاييس اللغة، قم،مکتب الاعلام الاسلامي.
3-    ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو (1419 ق) ،‏ تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلمية.
4-    ابن منظور، محمد بن مکرم(1988م) ، لسان العرب، بيروت،داراحياء التراث العربي.
5-    ابوالفتوح رازى، حسين بن على(1408 ق) ‏،روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن‏، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
6-    بحراني، هاشم(1416ق )، تفسير البرهان، لبنان،موسسه اعلمي.
7-    بغدادى ،علاء الدين على بن محمد(1415 ق)، لباب التاويل فى معانى التنزيل، بيروت، دار الكتب العلمية.
8-    ترمذي، محمد بن عيسي[بي‌تا]، سنن، تحقيق: احمد محمد شاکر، بيروت،دارالکتب العلمية.
9-    ثعلبى نيشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهيم(1422 ق )،‏الكشف و البيان عن تفسير القرآن‏ ،بيروت ،دار إحياء التراث العربي.
10-    جوهري، اسماعيل بن حمّاد(1377ق)، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، تحقيق: احمد عبدالغفور عطار، مصر،دارالکتاب العربي.
11-    دستغيب، عبدالحسين(1386ش) ، گناهان کبيره، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
12-    راغب اصفهاني، ابوالقاسم الحسين بن محمد بن فاضل(1404ق)، المفردات في غريب القرآن، مصر،دفتر نشر الکتاب.
13-    زمخشري، محمود بن عمر(1407ق)،تفسيرالکشاف، بيروت، دارالمعرفة.
14-    سيد رضي، محمد بن حسين(1379ش) نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، تهران،لاهيجي.
15-    سيوطي، جلال الدين عبدالرحمن بن ابوبکر(1404ق)، الدر المنثور في التفسير المأثور، بيروت، دارالکتب العلمية.
16-    شاذلي، سيد بن قطب بن ابراهيم(1412 ق)، ‏فى ظلال القرآن، بيروت، ‏ دارالشروق.
17-    طباطبايي، سيد محمد حسين(1377ش)، تفسيرالميزان، قم  ،دفتر انتشارات اسلامي .
18-    طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن (1405ق )، تفسير جوامع الجامع في تفسير القرآن المجيد، بيروت، دارالاضواء.
19-    ___________________ (1380ش)، تفسير مجمع البيان، تهران،انتشارات فراهاني.
20-    طبري، محمد بن جرير(1356)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، بيروت،دارالمعرفة.
21-    طوسی، محمد بن حسن[بی تا]،التبيان فى تفسير القرآن ،  قم، دارالکتب الاسلامية.
22-    عبدالباقی،محمد فواد(1374)،المعجم المفهرس،تهران ،انتشارات اسلامی.
23-    عروسی حويزي، عبدعلي بن جمعة(1415ق)، تفسير نورالثقلين، قم،المطبعة العلمية.
24-    فخر رازي، محمدبن عمر[ بي‌تا]، تفسير مفاتيح الغيب، بيروت،دارالمعرفة.
25-    فرات كوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم(1410 ق)،‏تفسير فرات الكوفى ،تهران، ‏ سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى.
26-    فيروز آبادي، مجدالدين محمد بن يعقوب(1419ق)،القاموس المحيط، به اشراف: محمد نعيم العرقوسي، بيروت،موسسة الرسالة.
27-    فيض کاشاني، محسن(1415ق)،تفسير الصافي،بيروت،موسسه اعلمي.
28-    ____________(1418ق)،تفسير الاصفی، بیروت، دارالکتب العلمية .
29-    قرشى، سيد على اكبر(1377 ش )، تفسير احسن الحديث‏، تهران‏ ،بنياد بعثت.
30-    ____________(1376ش)، قاموس قرآن،تهران،دارالکتب الاسلامية.
31-    کليني رازي، ابي جعفر محمد بن يعقوب(1381ش)، اصول کافي، تهران،انتشارات اسوه.
32-    مجلسي، محمد باقر(1403ق)، بحارالانوار لدرر اخبار الائمة الاطهار، بيروت،داراحياء التراث العربي.
33-    مشکوري، ابوالفضل(1361ش)، فقه سياسي اسلام، [ بي‌جا]،آدين.
34-    مصدقيان، حسینعلی(1383ش)، شرحي بر زيارت عاشورا [تحليلي، تاريخي]، اصفهان، کهن دژ.
35-    مطهري، مرتضي(1370ش)،مجموعه آثار استاد شهيد مطهري(3)، تهران، صدرا.
36-    مکارم شيرازي و ديگران، ناصر(1378ش)، اخلاق در قرآن، قم،مدرسه الامام علي بن ابيطالب.
37-    ميبدى، احمد بن ابى سعد رشيدالدين(1371 ش) ،كشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران‏، انتشارات امير كبير.


ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط علی در تاریخ 1393/03/11 و 21:45 دقیقه ارسال شده است

عالیه


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ساعت
    ساعت فلش مذهبی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 901
  • کل نظرات : 413
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3308
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 215
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 358
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 3,217
  • بازدید ماه : 3,217
  • بازدید سال : 101,062
  • بازدید کلی : 5,534,658
  • آمار به روایت وبگذر