loading...
پایگاه قرآنی-فرهنگی دارالقرآن
امین جوانمرد بازدید : 1404 سه شنبه 09 خرداد 1391 نظرات (0)


جورج جرداق مسيحي درباره اين بزرگ مرد آقا اميرالمؤمنين علي (ع) مي گويد:
در پيشگاه حقيقت و تاريخ برابر است چه اين بزرگ مرد را بشناسي و چه نشناسي زيرا حقيقت و تاريخ گواهي مي دهند که او عنصر بي پايان فضيلت، شهيد و سالار شهيدان نداي عدالت انساني و شخصيت جاودانه شرق است.
اي جهان چه مي شد اگر همه نيروهايت را درهم مي فشردي و در هر روزگاري شخصيتي مانند (آقا) علي (ع) با آن عقل و قلب و زبان و شمشير نمودار مي کردي اسلام علي (ع) مانند اسلام ساير مسلمانان در شرايط خاصي نبود، اسلام او از نهاد قلبش مانند جريان آب از سرچشمه جوشش داشت، نيايش هر يک از مسلمانان آن روز در آغاز براي بت هاي قريش بود اما نخستين نيايش علي (ع) در برابر خداي محمد(ص) برگزار شد آري اين است اسلام مردي که آنچنان خواسته شده تا در عشق به نيکي و ياري پيامبر رشد کند و رهبر عدالت خواهان و ناخداي کشتي در اعماق طوفانهاي سهمگين و امواج فتنه گردد.
درميان فرزندان آدم و حوا در تاريخ بشريت هيچکس مانند علي (ع) و سقراط در راه حق گام برنداشته است از يک اجتماع نوين و نيازمنديهاي تازه اي بودند که اصول فرسوده اي را در هم ريختند و بنيادي نو درانداختند ولي مردم به دشمني آنان برخاستند.
اما آنها هم مانند کوه در راه حق پاي استقامت بدامن کشيدند هر کدام از اين دو مرد با سرشت انساني پاک و نيروي خرد و دلگرمي روشني نهاد و ايماني که به خيرو نيکي داشت در برابر اشرافيت و سرمايه پرستي و ظلم و قدرتهاي حکومت فاسد مقاومت و مبارزه کرد هر يک از اين دو مرد بزرگ بر انسانيت ميراثي گرانبها بشمار مي رود.
(فراموش نشود که جورج جرداق يک مسيحي است و اين مقايسه علي و سقراط از لحاظ يک مسيحي چندان قابل سرزنش نمي باشد ولي از لحاظ يک مسلمان اين مقايسه مع الفارق است هر چند که سقراط را در هر مرتبه اي هم بشناسند).
چه بزرگ مردي که بشريت او را مقياس مردي و انسانيت مي بيند، آنچنان که اگر کسي به او عشق بورزد و پيرو او باشد، عاشق و جوياي نيکي و عدالت و حق و جوانمردي است، و اگر از محبت او برکنار باشد، از نيکي و فضائل بزرگي سرزده است.
آري نام علي (ع) در تاريخ اسلام انگيزه آرزوهاي هر ستمديده اي است و فريادي است که از گلوي هر مظلومي برمي خيزد تا آنجا که نام علي (ع) مرادف نهضت و اصطلاحات شده است.
از نقطه آساني کار هيچ چيز را نمي توان يافت که در اعلاميه حقوق بشر که سازمان ملل متحد آن را انتشار داده وجود داشته و فرزند ابوطالب در قانونش آن را فرو گذار کرده باشد بلکه در قانون او چيزهائي خواهيد يافت که به مراتب برتر و افزون تر است.
علي (ع) درياي مواجي است که سراسر هستي را فرا گرفته اما از قطره اشک يتيمي طوفاني مي شود.
اين علي (ع) است که در جنگ معني ديگري مي دانست غير آنکه ديگران مي دانستند و به قصد ديگر جنگ مي کرد غير آنکه ديگران مي کردند. با زهد جهاد را برگزيد و زاهدان گوشه انزوا را، مهرباني نسبت به بيچارگان او را به فتح قلعه ها و اميداشت و در راه محبت به درماندگان کاخ ستمگران را با خاک يکسان کرد چون در مکارم اخلاق به حداعلي رسيده بود.
قرن بيستم مي آيد و ناگاه مي نگريم که معاني و ارزشهائي که از شخصيت فرزند ابوطالب نمودار مي شود.همواره در نفوس بزرگ مي گردد و اوج مي گيرد، و ادب اخلاق دامنه داري را نتيجه مي دهد که بدان وسيله وفاي انسان مجسم مي شود به ارجمندترين کيفيت تجسم وفا، و همينگونه زمانها به کمک هم برمي خيزند تا همه با هم در آستانه دوستي و بزرگداشت علي (ع) فرو آيند و همانا اين دوستي عظيم و اين تجليل و بزرگداشت عظيم است که در راه آن بيش از گذشتن هزار سال و با اختلاف زمين ها و شرايط جغرافيائي نابغه معرّه و هنرمندان لبنان بهم مي رسند.
نهج البلاغه علي (ع) از فکر و خيال و عاطفه آياتي بدست مي دهد که تا انساني وجود دارد با ذوق بديع ادبي و هنري وي پيوند خواهد داشت.
عبارات بهم پيوسته و متناسب جوشان از حسي عميق و ادراکي ژرف بيان شده با شور و شوق واقعيت زيبا و نغز، که زيبائي موضوع و بيان در آن بهم آميخته تا آنجا که تعبير با مدلول و شکل با معني چنان يکي مي شود و متحد مي گردد که حرارت با آتش و نور خورشيد با هوا، و آدمي در برابر آن چيزي نيست مگر همانند مردي در برابر سيل خروشان و درياي مواج و تند بادي که مي وزد و تکان مي دهد.
يا مانند مردي در مقابل يک پديده طبيعي که بايد بالضروره و به حکم جبر، جريان به آن نحوي باشد که اکنون هست.
با يگانگي و وحدتي که اگر در اجزاء آن تغييري داده شود وجود آن از بين مي رود و تغيير ماهيت مي دهد. با بياني که اگر براي انتقاد سخن گويد. گوئي تندباد خروشاني است.
اگر فساد و مفسدين را تهديد کند همچون آتشفشانهاي سهمناک و پرغرش زبانه مي کشدو اگر به استدلال منطقي بپردازد عقلها و احساسات و ادراکات بشري را مورد توجه قرار مي دهد، و راه هر دليل و برهاني را مي بندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت مي کند و اگر براي تفکر و دقت دعوت کند حس و عقل را در آدمي همراه مي سازد و بسوي آنچه که مي خواهد سوق مي دهد، و آدمي را با جهان هستي پيوند مي دهد و نيرو و قواي انساني را آنچنان متحد و يگانه مي سازد که حقيقت را کشف مي کند و اگر پند و اندرز دهد، مهر و عاطفه پدري و وفاي انساني و گرمي محبت بي انتها در آن ديده مي شود آنگاه که براي آدمي از ارزش هستي و زيبائيهاي خلقت و کمالات جهان آفرينش سخن مي گويد.
آنها را با قلمي از نور ستارگان در دل قلب مي نويسد و ترسيم مي کند بياني که بلاغتي از بلاغت قرآن است، بياني که در اسباب و اصول بيان عربي به آنچه که بوده و خواهد بود پيوند دارد. تا آنجا که درباره آن گفته اند گفتار او پائين تر از کلام خداوند و بالاتر از سخن مخلوقات است.
انشاء علي (ع) پس از قرآن عالي ترين نمونه بلاغت است، و بلاغت ادبيات علي (ع) هميشه در خدمت تمدن و بشريت بوده و خواهد بود.
واقعا سزاوار است که در جهان امروز آتش افروزان جنگ و عوامل و مسببين بدبختي ملتها و افراد به سخنان و کلمات قهرمان انديشه عربي، بزرگمرد وجدان انساني علي بن ابيطالب (ع) گوش فرا دهند و آن را حفظ کنند و در مقابل گوينده بزرگ آن سخنان سر تعظيم فرو آورند....

بولس سلامه مسيحي مي گويد:
آري من يک مسيحي هستم ولي ديده باز دارم و تنگ بين نيستم من يک مسيحي هستم که درباره شخصيت بزرگي صحبت مي کنم که مسلمانان درباره او مي گويند خدا از او راضي است.صفا با اوست و شايد هم خدا به او احترام مي گذارد و مسيحيان در اجتماعات خود از وي سخن گفته از تعليمات او سرمشق مي گيرند و دينداريش را پيروي مي نمايند، از آنجا که در آئينه تاريخ مردم پاک و نفس کش بخوبي نمايان هستند مي توان علي (ع) را بزرگتر از همه آنها شناخت.
او بطوري از وضع رقت بار يتيمان و فقيران متاءثر و غمگين مي گشت که حالت وحشتناکي بخود مي گرفت.
اي علي شخصيت تو مرتفع تر از مدار ستارگان است و اين خصائص نور است که پاک و منزه باقي مانده گرد و غبار نمي تواند آن را لکه دار و کثيف نمايد.
آن کس که از حيث شخصيت ثروتمند و غني است هرگز نمي تواند فقير باشد، نجابت و شرافت او با غم ديگران عالي تر و بزرگتر شده است، شهيد راه دينداري و ايمان با لبخند و رضايت درد و مشقت را مي پذيرد.
اي استاد ادب و سخن شيوه گفتار تو مانند اقيانوس است که در عرصه پهناور آن روح ها بهم مي رسند و به يکديگر مي پيوندند.
ميخائيل نعيمه مسيحي مي گويد:
البته قهرمانيهاي علي (ع) فقط منحصر به ميدان کارزار نيست بلکه او در روشن انديشي، پاکي وجدان، شيوايي بيان، عمق و کمال انسانيت، شور و حرارت ايمان، بلندي همت و فکر، ياوري و هواداري از رنجديده ها و ستم کشيده ها در قبال جفاکاران و ستم پيشگان، فروتني در مقابل حق هر کجا که تجلي کند نيز قهرمان بوده و به هر اندازه که از زمان آن بگذرد هميشه پناهگاه پرمايه اي است که امروز و هر روز ديگري که شوق ما براي پي ريزي اجتماع و زندگي سعادتمندانه و فاصله اي شديد مي شود بسوي آن رو مي کنيم.
در واقع بر مورخ و نويسنده اي به هر اندازه که با هوش و با شخصيت نکته سنج نابغه هم باشد امکان ندارد که حتي در هزار صفحه بتواند تصوير کاملي از علي (ع) نشان دهد و براي شما مجسم سازد و بتواند رويدادهاي مهمي را که در دوران آن به وقوع پيوسته به نحو شايسته اي روشن سازد پس آنچه را که علي (ع) درباره آن فکر و دقت نموده و آنچه که اين شخصيت بزرگ عربي بين خود و خداي خود گفته و عمل کرده است از اموري است که هرگز هيچ گوشي آن را نشنيده و هيچ چشمي آن را نديده البته آن خيلي بيشتر از آن است که با دستش نمودار و يا با قلم و زبانش آشکار کرده است.

گابريل دانگيري درباره شخصيت علي (ع) مي گويد:
شخصيت علي (ع) داراي دو خاصيت برجسته و ممتاز است که در هيچ يک از قهرمانان بزرگ نمي توان يافت نخست آنکه علي (ع) در عين حال که عنوان قهرماني و امام هر دو را دارا بود.
سردار جنگي شکست ناپذير و عالم الهي و فصيح ترين خطباي صدر اسلام بشمار مي رفت. آيا ممکن است (رولان) و (بايار) دو قهرمان مشهور تاريخ اروپا را تصور کرد که متون مقدس را استادانه تفسير نموده و نکات مهم تورات و انجيل را شرح داده و از بالاي منبر نطق نموده و بغرنج ترين معضلات قانون مدني و قانون جزا راحل نمايند؟
آيا مي توان (سن تماس داکن) و (سن ژان کريز و ستوم) يا(سونه) روحاني بزرگ مذهب را در نظر مجسم کرد که شمشير بدست به خيل دشمنان هجوم کرده و ديوارهاي محکم ترين دژها را فرو ريزند؟
خاصيت دوم علي (ع) اين است که از نظر تمام مذاهب اسلام مورد ستايش و تکريم است و بي آنکه او خود خواسته باشد، تمام فرق و مذاهب اسلامي او را پيشواي خود مي شناسند، در صورتي که پيشواياني از قبيل (نسطوريوس ) و (فوسيوس) و (لوتر) فقط مورد احترام کليساهاي خود هستند و از نظر کليساهاي ديگر طرد شده اند.
علي (ع) خطيبي زبردست و نويسنده اي توانا و قاضي عاليقدري مي باشد و در صف مؤسسين و واضعين مکتب ها مقام اول را دارد، و مکاتبي که او تاسيس نموده از لحاظ صراحت و روشني و استحکام منطق و همچنين از لحاظ تمايل بارز آنها به ترقي و تجدد امتياز دارد.
علي (ع) بلند همتي و نجابت را براستي از حد گذرانده بود، بلاغت علي (ع) به پايه اي است که گوئي سخن را مانند جواهر تراشي مي دهد. 


منبع:http://aflakyan6200.blogfa.com/

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ساعت
    ساعت فلش مذهبی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 901
  • کل نظرات : 413
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3308
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 129
  • بازدید امروز : 221
  • باردید دیروز : 272
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 2,494
  • بازدید ماه : 6,029
  • بازدید سال : 103,874
  • بازدید کلی : 5,537,470
  • آمار به روایت وبگذر