loading...
پایگاه قرآنی-فرهنگی دارالقرآن
امین جوانمرد بازدید : 1616 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)

 

قرآن کتاب هدایت است، و از بین صفات و خصوصیات قرآن این مهمترین ویژگی آن است. خداونى متعال برای هدایت انسانها پیامبران بسیاری را فرستاده که برخی دارای معجزه و برخی دیگر علاوه بر معجزه دارای کتاب نیز بودند.

پیامبران صاحب کتاب، دارای قوانین هدایتگر الهی بودند و کتب آنها وسیله‌ای برای هدایت مردم و بیان حدود و مقررات خداوندی بود، اما در عین حال این کتب آسمانی فاقد جنبه‌های اعجاز بودند؛ در این میان قرآن تنها کتابی است که ویژگی «اعجاز» و«هدایتگری» با هم در آن جمع شده است. قرآن کریم معجزه‌ جاودان نیز هست زیرا با مرگ هر پیامبری معجزه او نیز از بین بشر رخت برمی بست، اما قرآن معجزه‌ای باقی و ابدی است که برای همیشه سندی بر حقانیت پیامبر اسلام صلی ‌الله‌علیه‌‌وسلم به شمار می‌رود و هادی انسانها در همه اعصار و زمانهاست.
قرآن کریم در جاهای متعدد، خودش را کتاب هدایت معرفی می نماید و این از مهم‌ترین اوصاف آن است. به عنوان نمونه در آغاز سوره بقره می ‌فرماید: «ذَلِک الْکتَابُ لاَ رَیبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» این کتاب بدون شک هدایت است برای پرهیزگاران.
قرآن مجید خود را کتاب هدایت معرفی نموده و به پیروانش تعلیم می دهد که چندین بار در شبانه‌روز همین هدایت را بجویید و بگویید: « إهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ». این امر نشان‌دهنده شدت نیاز انسان به هدایت است و قرآن یگانه هادی کامل و جامع برای رفع این نیاز است. همین قدرت هدایت بود که بشر گمراه دوران جاهلیت را که در میان خرافه و اوهام غوطه می ‌زد و از علوم و معارف بهره‌ای نداشت و با مکتبهای دنیا آشنا نبود، حاکم بر ملل متمدن و مردم درس خوانده، کرد. این پیروزی و پیشرفت قبل از اینکه شمشیر و نیزه  در آن نقشی داشته باشند، حاصل هدایتگری قرآن در حق انسانیت بود؛ تاریخ گواه است که فاتحین اسلام مانند فاتحان و کشورگشایان امروزی نبودند، بلکه آنچه که کشورها را یکی بعد از دیگری در هم نوردید و تسلیم اسلام  و احکام الهی نمود و در دلها نفوذ کرد همان قدرت هدایتگری قرآن بود.
یکی از راههای هدایتگری قرآن، تشویق انسانها به تفکر در نظام  آفرینش و هستی کائنات است تا از این طریق بشر از غفلت درآید. در واقع که انسان با اندیشیدن و تعقل در جهان و پدیده‌های هستی پی می برد که جهان را آفریننده‌ای هست و گام بعدی را برای شناخت آفریننده بر می ‌دارد و این همان از غفلت درآمدن و به هستی بخش توجه کردن است.
قرآن مجید همواره ما را به تفکر در خلقت آسمانها و زمین دعوت می نماید. آیا از خود پرسیده ایم که این چه ارتباطی به ما و زندگی ما دارد؟
آری! قرآن می ‌خواهد ما از این طریق به وجود خداوند یکتا پی برده و در برابر عظمت و حکمت او سر فرود آوریم و از اعماق جان و  با صدق  و یقین اعتراف نماییم که؛ « ربنا ما خلقت هذا باطلاً »، و از  این تصدیق و اعتراف به این نتیجه برسیم که اگر بعد از تفکر  در کائنات دریافتیم که عالم بیهوده خلق نشده است، ما نیز بیهوده خلق نشده ایم و  برای هدف والائی که شناخت خدا و پیروی از دستورات اوست آفریده شده ایم. پس باید خود و دیگران را به سوی ربوبیت و کمال پیش ببریم و از خودخواهی و شهوت رهایی یابیم. و این همان تربیت و هدایت قرآنی است که تحولی در روح و فکر ایجاد می‌کند.
قصص قرآنی نیز جهت هدایت بشر است. پند و موعظه‌هایی که در  قرآن ذکر شده اند برای هدایت بشر به سوی خیر و سعادت و نشان دادن عواقب اموری است که فهم آن برای  عامه مردم مقداری مشکل می نماید.

قرآن، کتابی است کامل
قرآن مجید کتابی است کامل، زیرا مشتمل بر هدف کامل انسانیت می باشد و آنرا به کامل ترین وجه بیان می کند.
این کتاب عظیم الشان، پیروان خود را به صداقت در اعتقاد و عمل دستور می دهد و از مغایرت در بین عمل و اعتقاد به شدت برحذر می دارد. به طوری که اعتقاد عاری از عمل را به هیچ وجه نمی پذیرد.
اگر در مقام اعتقاد می گوید:« قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفواً أحد» ،  در مقام عمل نیز می فرماید «....ءأرباب متفرّقون خیر أم الله الواحد القهار» [سوره یوسف، آیه ۳۹].
وقتی این کتاب شریف از هرگونه اختلاف و تناقض مبرّا است، آیا سزاوار نیست که خود را هدایت کننده به سوی حق و به سوی طریق و راه مستقیم معرفی کند و بفرماید:«یهدی إلی الحقّ و إلی طریق مستقیم»؟. [سوره احقاف، آیه ۳۰].
پاسخ سؤال مثبت است، خود قرآن شروع به استدلال می کند و پاسخ بی استدلال نمی دهد. قرآن کریم برای اثبات هادی و کامل بودن خود به چند آیه شریفه استدلال می کند؛ «شرع لکم من الدّین ما وصّی به نوحا والذی أوحینا إلیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی»[سوره شوری، آیه ۱۳]؛ برایتان از دین، همان را تشریع کرد که نوح را بدان توصیه فرمود و آن چه، ما به تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم این بود که دین را برپا دارید و در آن تفرقه نیندازید...
در این آیه، چند کلمه قابل توضیح است:
الف- « شرع »: وقتی گفته می شود « شرع الطریق »، معنایش این است که راه را هموار و از بیراهه متمایز کرد. بنابراین «شرع » به معنای راه هموار و مطمئن است که اگر مسافر از این راه برود، گزندی به او نمی رسد. البته احتمال گزند رسیدن از راهزنها وجود دارد، چرا که هیچ راهی بدون راهزن نیست. اما گاهی خود راه، آنقدر ناهموار و دارای صعوبت و سختی است که آزار و اذیت و گزندهای راهزنان در مقابل آن ناچیز است.
ب- « وصیت »: به معنای آن است که دستورالعملی را همراه با اندرز و پند به کسی بدهی تا مطابق آن عمل کند.
ج- «أوحینا»: نکته جالب توجهی که در این آیه شریفه وجود دارد این است که؛ هنگامی که سخن از شریعت نوح است، از کلمه «وصینا» استفاده می کند و آنگاه که سخن از شریعت رسول گرامی اسلام به میان می آورد، کلمه «أوحینا» را بکار می برد.
این آیه شریفه، نکات شگرف دیگری را نیز که حاکی از« کامل بودن این کتاب مقدس» می باشد دربر دارد که اهم آنها به ترتیب ذیل است:
۱ـ از سیاق آیه بالا این مطلب برداشت می شود که شریعت محمدی صلی الله علیه وسلم جامع همه شرایع گذشته است، زیرا شریعت رسول گرامی اسلام را بعد از شرایع گذشته یاد کرده و می فرماید:«برایتان از دین، همان را تشریع کرد که نوح را بدان توصیه فرمود و آنچه ما به تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم....»
این شیوه بیان، دال بر این مطلب است که آن شرایع کامل نبودند، زیرا در این صورت نیاز به شریعت جدید نبود و لازم نبود خدای حکیم به رسولش بفرماید:« شرع لکم من الدین....».
۲ـ بنابر این تفسیر می توان گفت که: دین ابراهیم از دین نوح کامل تر بود و دین موسی از دین ابراهیم و دین عیسی از دین موسی، کاملتر است و دین نبی مکرم اسلام از دین عیسی و دینهای دیگر.
قرآن کریم این واقعیت را اینگونه بیان می کند، آنجا که می فرماید:«ما کان محمّد أبا أحد مّن رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النّبیین و کان الله بکلّ شیء علیماً».[سوره احزاب، آیه ۴۰].
۳ـ این آیه شریفه، این مهم را می رساند که شرایع الهی و آن ادیانی که مستند به وحی هستند، تنها همین شرایع مذکور در آیه اند. یعنی شریعت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی و محمد- علیهم السلام-، چون اگر شریعت دیگری می بود، باید در این مقام که مقام بیان جایگاه شرایع است، نام برده می شد.
۴ـ چون این آیه شریفه، شریعت را با رسالت نوح گره زده است، این مطلب نیز فهمیده می شود که قبل از نوح، شریعتی- یعنی قوانین حاکمه ای- در جوامع بشری آن روز وجود نداشته است تا در رفع اختلافات اجتماعی که پیش می آمده، به کار رود، و نیز، همه انبیایی که بعد از نوح و تا زمان ابراهیم مبعوث شده اند، پیرو شریعت نوح بوده اند و  انبیایی که بعد از ابراهیم و قبل از موسی مبعوث شده اند، تابع و پیرو شریعت ابراهیم بوده اند و انبیای بعد از موسی و قبل از عیسی، پیرو شریعت موسی و انبیای بعد از عیسی تا زمان حضرت رسول، تابع شریعت حضرت عیسی بوده اند.
اما با بعثت آخرین پیامبر، آخرین دین پا به میان اجتماع می نهد و بعد رشته رسالت قطع می شود و دیگر رسولی به رسالت برانگیخته نمی شود. آن گونه که قرآن رسولش را خاتم النبیین معرفی می کند و رسول الهی نیز می فرماید: « لا نبی بعدی ».
در آیه ای دیگر قرآن کریم خود را « مهیمن » معرفی کرده و می فرماید:«وأنزلنا إلیک الکتاب بالحقّ مصدّقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه »[سوره مائده؛۴۸] "این کتاب را هم به حق بر تو نازل کردیم، تصدیق کننده کتب قبلی و مسلط به حفظ آنها است... ." این آیه کریمه دلیل واضحی است بر این که قرآن کامل است.
برای اثبات این مدعا توجه به چند نکته مهم، ضروری است:
۱ـ قرآن کریم، در این آیه خود را با صفت « مهیمن » می ستاید. کلمه « مهیمن » از ماده « هیمنه » گرفته شده و به طوری که از موارد استعمال آن بر می آید، معنای « هیمنه چیزی بر چیز دیگر » این است که آن شیء «مهیمن» بر آن شیء دیگر تسلط داشته باشد. البته هر تسلطی را « هیمنه » نمی گویند. بلکه تسلط در حفظ و مراقبت آن شیء و تسلط در انواع تصرف در آن است.
۲ـ  قرآن خود را "مهمین" بر سایر کتب می داند به دلیل این که از کتب آسمانی، آنچه که جنبه زیربنا و رشد دارد و قابل تغییر نیست، گرفته، و آنچه از فروع که قابل نسخ بوده و می باید نسخ شود، نسخ می نماید. چون اگر نسخ نمی کرد، آن احکام، احکامی بود که به مرور زمان، دستخوش تحول قرار می گرفت. ولی قرآن این دگرگونی را حواله به تجربه بشر نداد. بلکه خود متکفل این کار شد، تا مبادا بشر دچار ضرر و زیانی در حیات دنیوی و اخروی خود گردد، چرا که پر واضح است که نه تجربه بشر توانایی جرح و تعدیل امور هدایتی را دارد و نه عقل او .
قرآن کریم در آیات زیادی این کار خود را گوشزد می کند. از جمله:
الف- « ما ننسخ من آیه أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها »[سوره بقره، آیه ۱۰۶]؛ ما هیچ آیتی را نسخ نمی کنیم مگر آن که مثل آن و یا بهتر از آن را می آوریم.
ب- « الّذین یتّبعون الرّسول النبّی الأمی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التّوراه و الانجیل، یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الاغلال التّی کانت علیهم فالّذین آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتّبعوا النّور الذی أنزل معه، أولئک هم المفلحون». [سوره اعراف، آیه ۱۵۷].
خداوند در این آیه شریفه نکات زیر را برای بشر گوش زد می فرماید:
۱ـ این پیامبر درس نخوانده و امی است.
۲ـ  نام این رسول را که در کتب آسمانی قبل یعنی تورات و انجیل دیده بودند، اکنون نیز می بینند.
۳ـ این رسول، انسان ها را به کارهای نیک امر و از هر کار زشت نهی می کند، هر پاکیزه ای را برایشان حلال و هر پلیدی را بر آنان حرام می کند.
۴ـ احکام دست و پاگیری که بر دوششان سنگینی می کردند را لغو و بی اعتبار می سازد...
زیرا این دین، دین سهل و آسان و این کتاب، کتاب هدایت است. مگر نه این است که فرمود: « إنّ هذا القرآن یهدی للّتی هی إقوم...» [سوره اسراء، آیه ۹].
آیه  دیگری که قرآن کریم را « کامل » توصیف می کند، آیه ۸۹ سوره مبارکه نحل می باشد؛«و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء...»، این آیه، قرآن کریم را با صفات برجسته اش توصیف می کند، یک صفت عمومی آن این است که « تبیان » برای هر چیزی است.
"
تبیان" به معنای " بیان" است. چون قرآن کریم، کتاب هدایت برای عموم مردم است، لذا مراد از« کل شیء » که در آیه شریفه آمده است، همه آن چیزهایی است که ارتباطی با هدایت داشته باشند. از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظی که مردم در اهتدا و راه یافتن به آن محتاجند.
این آیه شریفه، نظر خاصی به مسلمین نیز دارد. زیرا وصف خصوصی آن مخصوص مسلمین است که حاضر شده اند در برابر حق تسلیم شوند. این وصف خصوصی، هدایتی است که مسلمین به وسیله آن به سوی صراط مستقیم راه یافته و رحمتی است از ناحیه خدای سبحان به سوی ایشان که به وسیله عمل به آن، به خیر دنیا و آخرت رسیده، به ثواب خدا و رضوان او نایل می گردند و بشارتی است برای ایشان که به ایشان مغفرت و رضوان و بهشت های خدا را که در آن نعیم مقیم است، نوید می دهد.
این مسأله را، در آخر آیه شریفه می توان درک کرد. آنجا که بعد از معرفی خود با عنوان « تبیانا لکل شیء...» می فرماید: «... و هدی و رحمه و بشری للمسلمین » [سوره نحل، آیه ۸۹].
خلاصه همه این استدلالاتی که بیان شد را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
الف- انسان در زندگی خود هرگز هدفی جز سعادت و خوشبختی و کامروایی ندارد.
ب- فعالیت زندگی انسان، هرگز بدون برنامه صورت نمی گیرد.
ج- بهترین راه و رسم زندگی آن است که آفرینش انسان به سوی آن هدایت می کند، نه آنچه از احساسات و عواطف فرد یا جامعه سرچشمه گیرد.
د- از آنجا که جز خدای متعال کس دیگری بر آفرینش انسان آگاهی ندارد، می توان نتیجه گرفت که برنامه زندگی نیز جز از ناحیه خداوند متعال برای بشر سودمند نخواهد بود.
و- خداوند حکیم این برنامه کامل را در آخرین کتاب خود برای بشر آورده است.

هـ- با توجه به کمال برنامه، که آخرین برنامه است، می توان گفت این کتاب که حاوی این برنامه کامل است نیز، خود کامل می باشد.

 

قرآن کتابی جامع
جامعیت قرآن مفهومی فراگیر دارد و همه علوم اجتماعی، سیاسی و تجربی را دربر می ‌گیرد. به عبارت دیگر قرآن مجید، جهت دهنده تمامی علوم و معارف خلقت جهان و آفرینش آسمان، زمین، انسان و حیوانات و علوم انسانی و تجربی است.
قرآن علاوه بر زندگی اخروی به زندگی دنیوی انسانها نیز توجه می نماید؛ حیات انسانی از دوبخش دنیوی و اخروی تشکیل شده است و از آنجایی که تقابل دین و دنیا بر خلاف بینش دینی و تعالیم اسلامی است، لذا اسلام و کتاب آسمانی آن- قرآن-، سعادت انسان را در هر دو زندگی خواسته و رهنمودها و دستوراتی که در قالب تکالیف به مردم داده است اخروی محض نبوده، بلکه در ساماندهی و تنظیم روابط و مناسبات دنیوی نیز نقش بسیار موثری دارد. بنابراین، تعالیم قرآن که سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت پیروان خود را تضمین نموده است هم شامل دستوراتی است که سبب رستگاری اخروی انسانها باشد و هم برای آبادانی و آرامش دنیوی آنها برنامه ها و ارشاداتی را دربر دارد.
این منصفانه ترین و واقع بینانه ترین قضاوتی است که در مورد قرآن این کتاب آسمانی می توان داشت. آیات فراوانی نشانگر دخالت دین اسلام در شئون زندگی دنیوی انسان در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، قضایی، حقوقی و ... است.
در اینجا تبیین این مطلب لازم است که برخی از جامعیت قرآن در تمام زمینه ها اینگونه برداشت می کنند که باید تمام مسایل ریز و جزئی زندگی مادی را به طور وضوح و با بیان صریح در قرآن بیابند. برای توضیح این طرز تفکر باید گفت که؛ هر چند قرآن یک دعوت کلی به کسب همه علوم و دانش ها کرده، به علاوه گاهگاهی به تناسب بحث های توحیدی و تربیتی، پرده از روی قسمت های خاصی از علوم و دانش ها برداشته است، ولی با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلی و نهایی قرآن را تشکیل می ‌دهد، همان مسأله انسان سازی است.
بنابر این با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، روشن می‌شود که منظور از جامعیت قرآن، تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم باشد، نه اینکه قرآن یک دایرﺓ المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی، جغرافیایی، شیمی ، گیاه شناسی و غیره، در آن باشد.
جامعیت قرآن به معنای اشتمال آن بر مسائلی است که در سعادت و هدایت همه جانبه و معنوی انسان نقش حیاتی ایفا می ‌کند. اما چون کسب حیات معنوی و هدایت در گرو مسائلی است که در همین دنیا مطرح است و انسان با کمک داده های عقلی نمی‌تواند به آنها برسد، قرآن آنها را بیان می ‌کند و رابطه میان دنیا و آخرت را ترسیم می ‌نماید و خواسته های انسان را در جهت نیل به حیات معنوی و هدایتمندانه نشان می ‌دهد.
قرآن با گام نهادن در مسیر اعتدال و سفارش به عدالت و استقامت، نظام زندگی دنیوی را به زندگی اخروی مرتبط ساخته و اصلاح زندگی دنیوی و تامین سعادت اخروی را به عهده گرفته است. از اینرو، قرآن به عنوان قانون برتری است که پیامبر بزرگوار اسلام به منظور نیل بشر به سعادت هر دو جهان آورده است. قانون گذاری قرآن دنیوی محض نیست بطوریکه به زندگی اخروی بی توجه باشد، همان گونه که اخروی محض هم نیست تا به ساماندهی روابط و مناسبات دنیایی نپرداخته باشد.
با بررسی اجمالی آیات قرآن این حقیقت آشکار می ‌شود که یکی از اهداف انبیا و نزول کتاب‌های آسمانی، تنظیم روابط انسان با انسان‌های دیگر و ساماندهی زندگی دنیوی مردم بر محور صحیح و عادلانه و مبارزه  با روابط ناصحیح و ظالمانه بوده است، چنان که آیه ۲۴ سوره مبارکه حدید به همین مطلب اشاره دارد؛ « لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»؛ به راستی که پیامبران خود را با نشانه‌های آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و معیار فرو فرستادیم تا مردم به انصاف برخیزد.
این آیه مبارکه صراحتاً بیان می کند که یکی از رسالتهای مهم کتاب‌های آسمانی تنظیم صحیح و منطقی روابط و مناسبات اجتماعی بر محور قسط و عدل ارزیابی شده است. با این وصف نمی ‌توان پذیرفت که جهت دهی قرآن صرفا به چگونگی ارتباط انسان با خدا و فقط پرداختن به مسایل اخروی بوده و هیچ گونه نقشی برای نیل بشر به سعادت دنیوی ندارد.

 

قرآن کتابی معجز
قرآن، علاوه بر محتواى الهى،  یک معجزه آسمانى نیز می باشد، زیرا رمز تحدّى قرار گرفته و با نداى رسا و پرصلابت، مردم را به آوردن مانند آن دعوت می نماید، با آنکه مردم حجاز از لطافت ذوق و شیرینى بیان
بهره مند بودند و فصاحت و بلاغت آنها در جایگاهى بلند و مکانى عالى قرار داشت، قدرت رویارویى با قرآن را نداشتند، و گرنه هنگام بعثت و ظهور قرآن به جاى برخوردهاى خشن و مبارزات مسلحانه، می باید با الفاظ زیبا و ترکیب جملات زبان مادرى خویش، به میدان آمده و با قرآن مقابله می کردند، زیرا قرآن خود، مخالفین را به معارضه و مقابله از نظر گیرایى بیان، شیوایى جمله ها، برترى اسلوب و سطح عالى فصاحت و بلاغت دعوت می نمود، اما متخصصین فن ادب و شعراى بزرگ و خطباى نامى آن زمان که هنوز بر جهان ادبیات عرب سیطره اى شگفت آور داشته و از بزرگان و نوابغ این فن به شمار می آیند، پس از ملاحظه ترکیب زیباى قرآن که از حدّ و توان بشرى خارج بود، شبانه سندهاى افتخار خود را که با آب طلا بر پارچه هاى مصرى نوشته بودند از روی پرده های کعبه جمع آورى نمودند، چون به روشنى دریافتند که بلیغ ترین مردمان نیز قدرت ارائه نظیر آن را ندارند. دشمنان اسلام و پیامبر، حسرت گرفتن یک اشتباه و لغزش ادبى را با خود به گور بردند و به گواهى تاریخ، دانشمندان ادب و نویسندگان نامى هر زمان، جرأت برابرى با قرآن را نداشته و به اعجاز قرآن اعتراف نموده اند.
آرى، قرآن فروغى جاودانه است که راه هدایت انسان به سوى انسانیت، خوشبختى، سعادت و نجات را به استوارترین کیفیت نشان داده:« إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أن لهم أجرا کبیراً» (این قرآن مردم را به درست ترین و استوارترین راه، هدایت می کند و نیکوکاران شایسته و با ایمان را به دریافت پاداشى بزرگ بشارت می دهد.)
از آنجایی که قرآن این معجزه جاوید پیامبر، تابشى است فروزنده و شعاعى است تابان و برخاسته از پرتو وحى و الهام خداوندى، این پدیده وحى هرگز به خاموشى نخواهد گرایید:« إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»؛ (ما خودمان این قرآن را فرستادیم و به تحقیق ما نگهدار آن خواهیم بود).
همانگونه که می‌دانیم، معجزه امر خارق‌العاده‌ای است که همه افراد بشر از انجام دادن عملی مانند آن ناتوان هستند. کسی که ادعای پیامبری می‌کند با ارائه دادن معجزه، این ادعا را دارد که چون نوع بشر توانایی انجام عملی مانند عمل او را ندارد، بایستی عمل او به ‌واسطه ارتباطی که با قدرتی مافوق قدرتهای بشری دارد، انجام شده باشد و او آفریننده این عالم است. در واقع خدا خواسته است با دادن این قدرت به او، رابطه بین او و خود را تأیید کند.
قرآن نیز برای آنکه ادعای معجزه بودن خود را ثابت کند، اینگونه بیان می‌کند که هر کس در این موضوع شک دارد که این کتاب از جانب خداوند است و آن را ساخته و پرداخته پیامبر اسلام می‌داند، یک کتاب همانند آن بیاورد و آنگاه با صراحت تمام اعلام می کند که قطعا اگر تمامی انسانها با هم متحد شوند و بخواهند یک کتاب مانند قرآن پدید آورند، هرگز نخواهند توانست. سپس در مرحله بعدی برای اینکه بتواند ناتوانی بشر را در آوردن مثل خود اثبات کند و عجز مخالفین را آشکارتر سازد، مجال را برای مخالفین بازتر کرده و بیان می‌کند؛ حال که نمی‌توانید مانند قرآن را بیاورید حداقل ده سوره مانند آن را بیاورید. و باز مجدداً اعلام می کند که هرگز نخواهید توانست و در ادامه هشدار می‌هد که اگر نتوانستید، بدانید که قرآن از جانب خداست. و بالاخره آنجا که می‌خواهد نهایت عجز دیگران را در برابر خود آشکار کند، تنها به یک سوره بسنده می‌کند، این در حالی است که یک سوره می‌تواند تا حد یک سطر هم کوتاه باشد و در پایان اعلام می‌کند که هرگز نخواهید توانست حتی یک سوره مانند سور قرآنی بیاورید.
محققین اسلامی معتقدند که کل قرآن در مجموع دارای چندین وجه اعجاز می‌باشد، اما آن وجه از اعجاز که قرآن نسبت به تک تک سوره های خود نسبت به آن مبارزه طلبی می‌کند، همان فصاحت و بلاغت آیه‌های آن می‌باشد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ساعت
    ساعت فلش مذهبی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 901
  • کل نظرات : 413
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3308
  • آی پی امروز : 152
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 315
  • باردید دیروز : 143
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 458
  • بازدید ماه : 3,993
  • بازدید سال : 101,838
  • بازدید کلی : 5,535,434
  • آمار به روایت وبگذر